-
وبلاگ یا واتساپ! مسئله این است...
شنبه 17 مرداد 1394 15:34
با سلام خدمت همه دوستان در وبلاگ هبوط، همه ما اینروزا درگیر شبکه هایی نظیر وایبر و تلگرام و ... هستیم و دیگه کم کم نقش وبلاگ ها کم رنگ خواهد شد.مثل زمانیکه مردم تو اینترنت کتاب میخوندن و نقش کتاب خوانی کم رنگ شد و امروز نوبت همین شبکه های مقدم تره. ولی همه میدونیم کتاب خوندن چیز دیگه ایه و نوشتن تو وبلاگ هم بهتر از...
-
سربازی 2
جمعه 19 اردیبهشت 1393 16:34
...من وسعید و یکی از بچه های کرج به نام عسگری ،وارد پادگان شدیم و یک راست ما رو بردن داخل یک سالن بزرگ که آسایشگاه گروهان ما بود،اون شب سه نفری اونجا خوابیدیم و صبح چند نفر از بچه های تهران اومدن و چند نفر از سمنان و اهر و کرمانشاه و... دیگه گروهانمون تکمیل شده بود و من وسعید که اول ازهمه اومده بودیم،منشی گروهان شدیم...
-
سربازی 1
شنبه 13 اردیبهشت 1393 18:32
. .. سال 58(تابستون) که دوره های نظامی رو در پادگان امام حسین(ع) که اونموقع اسمش هنوز هنگ نوجوانان(اسم قبل از انقلابش) بود گذرونده بودم و در بسیج که اونم اسمش بسیج مستضعفان بود! نه بسیج سپاه! مشغول آموزش نظامی به دوستان وهمکلاسیهام بودم و در کناش درسمم میخوندم تا اینکه خرداد سال 59 دیپلممو گرفتم وسه ماهه تابستونو رفتم...
-
خاطرات کودکی
شنبه 30 آذر 1392 15:55
خاطره: ....اتاق وسطی رو براتون گفتم که در ایام محرم چه استفاده ای ازش میشد، اتاق دیگرمون که من و سعید وگیتی و عزیز و شهین آبجی،بیشتر اونجا بودیم و ناهار و صبحانه و شام رو اونجا میخوردیم،از قسمت پشت به صندوقخانه که جای لباسهامون و وسائل دیگر منزل بود،وصل میشد که دیوارهای گلی با رنگی که اصطلاحا به اون گل سفید گفته...
-
درد
سهشنبه 28 آبان 1392 18:50
....سعید با دوربین نگاه کرد و شهادت ایزدی را دید .اشک نگاهش را تار و کدر کرد ،اما همچنان دوربین به چشم داشت . آخرین لحظه ها را هم باید می دید. باید می دید که یکی از سربازان عصبانی به طرف فرهاد رفت و دو سربازی را که او را روی زمین می کشیدند ، کنار زد و فرهاد را به رگباربست . کیانی و بقیه همچنان در میان درختان می دویدند...
-
قصه:
جمعه 24 آبان 1392 22:42
....قصه ما به سر رسید..... السلام علی الراس المرفوع...... السلام علی زینب الصبور..........
-
محرم در بچگی:
جمعه 4 مرداد 1392 00:36
.....توی اتاق وسطی خونمون،جا سیگاری های کوچک چینی چهارگوش با لبه های کنگره دار،پر از سیگار های هما بیضی! که از تو جعبه های مقوایی شون در آورده و تو اون جاسیگاریها منظم چیده شده بودن به فاصله حدودا هر یک متر یکی گذاشته بودن. دور اتاق هم پتو هایی با ملحفه های سفید،تا شده برای نشستن مهمونا،همه این منظره،روی فرش زیبای دست...
-
زنده باد اعتدال....
شنبه 25 خرداد 1392 23:26
... دوباره مرگ افراط ! فرا رسیده و باز فضای معتدل و پاک را آرزومندیم... با مشارکت همه ... یعنی همه با هم... نه اینکه من باشم و تو نباشی... سالها ما را به هم بد بین کرده بودند..نفوذ کرده بودند در کالبد ما که... سایه بهتر از آفتاب است !!! بیرون آمدیم و دیدیم که آفتاب عالمتاب است... پاینده مردم آفتاب دوست...
-
باز انتخابات!
یکشنبه 19 خرداد 1392 17:42
. ....باز انتخابات ، باز جنجال و غوغا و باز رقابت تا پای جان.....!!!!!! و....احتمالا باز تسویه حساب بعد از آن....!!!!! ایندفعه ،لطفا دعوا نکنیم....!!!!!! ما انسان هستیم،.....!!!!! حرف بزنیم .................................................................
-
دوباره آدمک...
پنجشنبه 8 فروردین 1392 18:20
......... خوابیدی بدون لالایی و قصه... بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه... دیگه کابوس زمستون نمی بینی... توی خواب گلهای حسرت نمی چینی... دیگه خورشید چهره تو نمیسوزونه... جای سیلی های باد روش نمی مونه... دیگه بیدار نمیشی با نگرونی... یا با تردید که بری یا که بمونی... رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی... قانون جنگل و زیر پا...
-
سلام احمدسوداگر...
یکشنبه 6 اسفند 1391 17:40
...سلام احمد ، بعد از یک سال که ندیدیمت،اتفاق خاصی جز روزمرگی! های یومیه نیست،و آنان که تو را و عظمت تو را ندیدند،چون کور موشهای زیر زمین،از سوراخها بیرون آمده و در مراسم سالگردت،در کنار گوشه ها نشسته و با بهت! نظاره میکردند که ما دوستت داریم و هنوز ،تا همیشه با تو هستیم.راستی مطهره با بزرگی تمام،از تو و بابایی هایت،...
-
ماه ربیع
یکشنبه 24 دی 1391 07:47
این روزها که سپری می شود، حال و هوای دلمان جور دیگری است. امسال هم محرم و صفر تمام شد و ربیع با مژده فرارسیدن بهار، تلنگری است که آیا دلت نیز بهاری شده است؟! ... محرم و صفر ایّامی است که چراغ دلمان را برای یکسال در پیش رو روشن کنیم تا مبادا در تاریکی های غفلت و گمراهی گم شویم. مبادا یادمان برود که در کربلا چه گذشت که...
-
آب
شنبه 4 آذر 1391 21:39
همه چیز از آب آفریده شده ،ماهی که در آب آفریده شده و غذایش آب است و در آب غوطه ور ، دائم می گوید آب ،آب .... جویبارها رودها را می جویند و رودها دریا را و دریا ها اقیانوس ها را . و اقیانوس ها هم آب آب می کنند و سر بر آسمان بر می دارند ... شب هفتم محرم که اعلام شد آب را بر اصحاب و اهل بیت اباعبدالله (ع) بسته اند ، اهل...
-
عفو عمومی...
دوشنبه 23 مرداد 1391 13:02
... روزها و ساعتهاست که دارم فکر میکنم که رسالت ما بچه های جنگ تو این روزها ،چیه !!در این فضای کثیف !که آدمای سخیف! بر ما مردم چیره شدن،ما باید چکار کنیم ؟؟؟ نبرد سختی بین من و من ! در جریان است...... میش گفتم بذار به روزهای زیباییها فکر کنم که چی میخواستیم و چی شد !! با دوستان که صحبت میکردیم،از تمام شدن جنگ که صحبت...
-
سلام انقلاب !
چهارشنبه 10 اسفند 1390 22:49
سلام بر تو ای انقلاب عزیز،چطوری ؟امیدوارم از زخمهای دوران،از پا نیفتاده وخسته نشده باشی و همچنان به زندگی ات ادامه بدهی،اگر از احوال من هم خواسته باشی،الحمدلله خوبم و مثل تو که سختیها را تحمل می کنی،طاقتم، طاق نشده و ادامه میدم، راستی حالا که ۳۳ ساله شدی،از گذشته چیزی یادت مونده؟ یادته پدر عزیزمونو،! چقدر با حرارت و...
-
دیداری به وسعت صداقت
یکشنبه 7 اسفند 1390 10:52
ورود به حیاط خانه ای محقر و کوچک توجه انسان را به خود جلب می کرد ، باور نمیکردی پا در منزل سرداری ... می گذاری ! در ذهنت انتظار دیگری می رفت ، وارد خانه که می شدی مشایعت خانمی ساده و بدون تکلف با لهجه شیرین دزفولی تو را بیشتر جلب می کرد ، وارد ساختمانی در طبقه ی زیرین منزل شدیم و دیگر پر واضح باور نمیکردی که اینجا...
-
احمد سوداگر،خستگی را خسته کرد...
دوشنبه 1 اسفند 1390 14:38
سلام حاج احمد... معلومه خیلی خسته ای،زیاد مزاحمت نمی شم،راستی تو جلسه دو واحد درس دفاع مقدسی ؟ چون آرم دانشگاه آزاد و دیدم پرسیدم.. حاجی! این روزگار و آدماش ،حتی تن خسته خودت تحمل کشیدن بار روح بزرگتو نداشت روح تو اینجا شاد نبود،حتما الان با محمود و ناصر و دیگر عزیزانت ، سرشار از شادی و سروری.... ما جا مانده ها رو...
-
یاد یارغریبم،احمد...
شنبه 22 بهمن 1390 21:40
...دیروز بعدازظهر زنگ تلفن صدای دلخراشی کرد و با برداشتن آن،گفتند:حاج احمد،از دنیا رفت: تمام دنیای پوشالی برای صدمین بار روی سرم خراب شد،واین بار احمد سوداگر ..... احمد سوداگر،غریب پژوهشکده دفاع،بر اثر ایست قلبی درگذشت،کسی که پیشنهاد گذراندن ۲واحد دفاع مقدس را در دانشگاهها داد و خودش هم تمام تتمه عمرش را روی آن گذاشت...
-
حاجی بخشی.
چهارشنبه 14 دی 1390 15:33
ا ین دوستانی که دم از جنگ می زنند از تیرهای نخورده چرا لنگ می زنند ! همسفره های خلوت آنروزها ببین اینروزها چه ساده به هم انگ می زنند هر فصل از وحشت رسوا شدن هنوز ما را به رنگ جماعتشان،رنگ می زنند یوسف به بد نامی خود اعتراف کن کز هر طرف به پیرهنت،چنگ می ززند بازی عوض شده و همان هم قطارها از داخل قطار به ما سنگ می زنند...
-
ام ارصاص آخر........
جمعه 9 دی 1390 22:16
...هر دو نفر از اب گرفته،و زخمی به عقب منتقل شدند که تا نزدیکیهای اسکله زنده بودند ،ولی به دلیل زخمهای زیاد مردند... تیپ امام رضا، از قسمت شمال ام الرصاص به کناره های جزیره رسیده بود ولی در اثر مقاومت قرارگاهی در شمال غربی جزیره،متوقف شدند،و بیشتر درگیری آنها در نوک جزیره بوارین بود،از قسمت جنوب هم تیپ الغدیر جزیره را...
-
ام الرصاص ۳ (چفیت چه رنگیه؟)
سهشنبه 29 آذر 1390 22:03
...محمد بار دیگر دقت کرد،صدا صدای محسن بود که داد می زد،:عماد بیا عماد بیا...: در گیری شروع شده بود و نمیشد طالبی را پیدا کرد،هر کس به جایی و به سمتی تیراندازی می کرد،عراقیها داخل نخلستانها بودند و از آنجا شلیک می کردند و بچه های رزمنده هم از روی کانال جواب آنها را می دادند،باید هر چه زودتر نیروها به جاده وسط جزیره ام...
-
ام الرصاص ۲
دوشنبه 21 آذر 1390 18:34
...خداحافظی های زمان جنگ را باید میدیدید،در شرایطی که معلوم نیست تا چند ساعت دیگر کدامیک از آنها باشند،یا در داغ دیگری بسوزند و... محمد و. طالبی که در آن بزم،غریبه تر بودند،نیز در بین آن دریای بی کران صفا و صمیمیت،غرق شدند و با امواج خروشان عشق،وارد اروند شدند... حالا اوایل شب است و محمد و طالبی در گروهان جهاد،با ستون...
-
ام الرصاص ۱
یکشنبه 6 آذر 1390 18:12
...محمد در یگان دریایی تیپ نبی اکرم(ص) مشغول به آموزش بود و با طالبی، که قبل از او به یگان دریایی رفته بود،دیدار و در یگان دریایی ماند تا ضمن آموزش،به طالبی و بقیه دوستانش کمک کند، تیپ ها و لشکرها همه لازم بود تا با ایجاد یگان دریایی ،مقدمات آموزشهای دریایی را پشت سر بگذارند ،حالا جنگ وارد دورانی شده بود که راههای آبی...
-
دفاع....
چهارشنبه 6 مهر 1390 21:08
خدایا قداست دفاع ما مردم ایران را به ما برگردان.....
-
لیلی و مجنون ۱
یکشنبه 13 شهریور 1390 18:35
...به مجنون گفت،روزی عیب جویی که پیدا کن به از لیلی،نکویی که لیلی گر چه درچشم تو،حوری است به هر جزوی زحسن او،قصوری است زحرف عیب جو،مجنون برآشفت درآن آشفتگی،خندان شد و گفت: اگر در دیده مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی،نبینی........... تو کی دانی که لیلی،چون نکویی است کزو چشمت،همین بر زلف ورویی است....... (وحشی بافقی)
-
مسجد تنها !
جمعه 4 شهریور 1390 13:27
...امروز کیلومترها راه آمدم تا در راهپیمایی روز قدس،باشم و حاضری زدم،البته نه برای مردم و مقامات،بلکه برای روح خدا که ناظر ماست،ولی شعارها و حرفهای تکراری باز هم آدمای مسئله دار که جلوی همه راه میفتن و ....همان داستان غم انگیز...!! چقدر قدس تنهاست.... آدمایی که دم از قدس میزنید !قدس طرفدارای صوری نمی خواد !شعار نمی...
-
گره گشا
پنجشنبه 27 مرداد 1390 23:13
خبر ز درد من و دل، به آشنا بدهید که من مریض فراقم،به من دوا بدهید فروغ خانه من یار دل نواز، برفت شما به کلبه احزان من صفا بدهید چو من کسی نبود مستحق جرعه وصل به این حقیر،از آن جرعه از وفا بدهید ........ ............. گره فتاده به کارم،کجاست راه نجات؟ نشان ز کوی حبیب گره گشا بدهید...............
-
دوپازا ۲
جمعه 31 تیر 1390 20:03
...محمد با کنار رفتن گرد و غبار و دود،توانست بقیه را ببیند،حمزه به رو افتاده بود و دو پایش از زانو قطع شده بود،اصغر کشانی را موج انفجار گرفته و در بین مینها بالا و پایین می پرید،رضا صدیقی دستش را گرفته و فریاد میزد،حمزه حمزه...عسگری هم ترکش به رانش خورده و خونریزی شدیدی داشت،گلمحمدی،هم پهلویش را گرفته و به پهلو...
-
دوپازا ۱
چهارشنبه 22 تیر 1390 17:08
...برای عملیات نصر۷ آماده میشدند،تیمهای شناسایی کارشون رو انجام داده بودند و راه کارهای ؛بلفت و دوپازا(نام کوههای منطقه)را هم چک کرده و شب، عملیات از سه محور،لشکر ۲۷،تیپ نبی اکرم،و...کارشون رو آغاز کردند،اولش که دشمن آمادگی نداشت،غافلگیر شد و کانالهای اولیه فتح شد،و تاصبح درگیری شدیدی،مخصوصا در محور تیپ نبی اکرم در...
-
چنگوله ۳
پنجشنبه 2 تیر 1390 18:50
...تقدیم به دوستان خوبم که همواره با نظراتشون،و تشویقهای آنهاست که میتوانم بنویسم.... در منطقه عملیات خیبر، محمد و دوستانش،مستقر شدند وغلام و محسن و رضا،به داخل جزیره مجنون رفتند،ابراهیم و محمد و بقیه بچه ها هم در اسکله شهید بقایی،داخل چند سنگر ماندند تا تکلیف ورودشان به عملیات مشخص شود،کار عملیات خیبر در جزیره هنوز...