هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

صداهای زیاد !!!!

جمعه گذشته، یعنی اول آبان ماه،عقد علی بود،خیلی تلاش کردیم تا صداهای زیاد مهمونارو 

 

اذیت نکنه،تا حدی هم موفق شدیم،شاید چون تو خونه عقد گرفتیم، اختیار دست خودمون  

 

بود و مهمونامونو زیاد اذیت نکردیم. 

 

 

عقد مختصر و مفیدی بود. 

 

 

دیروز هم که عروسی مجید بود،توی تالار باز استرس صدای زیاد،داشت اذیتمون میکرد که یه  

 

 

دفعه صدای ساز و دهل! تمام فضای سالن را پر کرد و علیرغم صدای دهل ،نه تنها هیچکس 

 

آزرده نشد،بلکه آنها هم که سال به دوازده ماه دنبال حرکات مورون نیستند،هم وارد صحنه 

 

شدند و با رقص زیبایی که به قول ما هالای،گفته میشه،مراسم را کاملا سنتی کردند، و ما  

 

دیدیم که همه راضی و بدون سرسام! از سالن خارج می شدند. 

 

نمی دونم چرا برخی از مردم عزیز از صداهای غیر قابل فهم و درک ما ایرانیان، برای ناب ترین 

 

لحظاتشون استفاده میکنن، که ته آن هیچ صفا و صمیمیتی باقی نمی ماند. 

 

 

 

البته صداهای زیادی!!! هم هست برخی از آقایان تحمل شنیدن آنها را ندارند، که در آینده راجع  

 

به آن صداها هم عرایضی خواهم کرد.فعلا به بحث عروسی و عقد و ....صفا بسنده میکنم.محمد.  

 

 

آفتاب هشتم

 

 


تویی که درد روح را ز فیض تن دوا کنی

 

عقده ز کار عالمی به یک کرشمه وا کنی

 

 کلیم را عصا دهی مسیح را دعــا کنی

 

چه می شود که یک نظر به قلب سنگ ما کنی

 

 مرا به مهر خود ببر که با ولات زیستم

 

به تربتت شتا فتم به غربتت گریستم

 

 در آفتاب صحن تو اگر دمی بایستم

 

به سایه بهشت هم نیازمند  نیستم

 

 مرا تقرب خدا ولای تو سبب شده

 

مدح تو و ثنای تو دعای روز و شب شده

 

 هر نفسی که میزنم سلسلة الذهب شده

 

کبوتر تو از ازل به ذکر تو ادب شده 

                                                                  میثم