جمعه گذشته، یعنی اول آبان ماه،عقد علی بود،خیلی تلاش کردیم تا صداهای زیاد مهمونارو
اذیت نکنه،تا حدی هم موفق شدیم،شاید چون تو خونه عقد گرفتیم، اختیار دست خودمون
بود و مهمونامونو زیاد اذیت نکردیم.
عقد مختصر و مفیدی بود.
دیروز هم که عروسی مجید بود،توی تالار باز استرس صدای زیاد،داشت اذیتمون میکرد که یه
دفعه صدای ساز و دهل! تمام فضای سالن را پر کرد و علیرغم صدای دهل ،نه تنها هیچکس
آزرده نشد،بلکه آنها هم که سال به دوازده ماه دنبال حرکات مورون نیستند،هم وارد صحنه
شدند و با رقص زیبایی که به قول ما هالای،گفته میشه،مراسم را کاملا سنتی کردند، و ما
دیدیم که همه راضی و بدون سرسام! از سالن خارج می شدند.
نمی دونم چرا برخی از مردم عزیز از صداهای غیر قابل فهم و درک ما ایرانیان، برای ناب ترین
لحظاتشون استفاده میکنن، که ته آن هیچ صفا و صمیمیتی باقی نمی ماند.
البته صداهای زیادی!!! هم هست برخی از آقایان تحمل شنیدن آنها را ندارند، که در آینده راجع
به آن صداها هم عرایضی خواهم کرد.فعلا به بحث عروسی و عقد و ....صفا بسنده میکنم.محمد.
سلام چطوری همیشه عروسی چرا مارا دعوت نکردی
چاکریم.
سلام دوست خوبم.
تبریگ میگم. عروسی باهالی بوده با هالای رقصیدن و ساز دهل.
من آپم خوشحال می شم به وبه منم سری بزنی.
قدرتمند و پیروزباشی
حاجی جان تبریک!ایشالا بابابزرگ بشی.
هزار ماشاا... انگار همین دیروز بود که علی کوچولو روی پایه های ویلچرت می ایستاد واورا باخود به اینطرف وآنطرف می بردی.این غافلۀ!عمر عجب می گذرد.
سلام. مرسی از حضور گرمت .
قدرتمند و پیروزباشی.
سلام حاج ممد خوبی عروسی پسرت رو تبریک میگم انشااله عروسی خودت