تویی که درد روح را ز فیض تن دوا کنی
عقده ز کار عالمی به یک کرشمه وا کنی
کلیم را عصا دهی مسیح را دعــا کنی
چه می شود که یک نظر به قلب سنگ ما کنی
مرا به مهر خود ببر که با ولات زیستم
به تربتت شتا فتم به غربتت گریستم
در آفتاب صحن تو اگر دمی بایستم
به سایه بهشت هم نیازمند نیستم
مرا تقرب خدا ولای تو سبب شده
مدح تو و ثنای تو دعای روز و شب شده
هر نفسی که میزنم سلسلة الذهب شده
کبوتر تو از ازل به ذکر تو ادب شده
میثم
vaghan ziba bood....
استاد گرامی سلام
سلام علی عزیزم:
تویی که تمام وفت با ارزشت را صرف امر خیر جانبازان می کنی.
داداشم، این تو هستی که استاد منی.
دوستدارت،محمد.