هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

سروهای روان

... امروز یاد مقاله ای که سالها قبل آقای کساییان در کیهان نوشته بود افتادم، من و چند تن از رفقا رفته بودیم آنجا برای کاری، ایشان را دیدیم و کمی درد دل کردیم، و نتیجه اش شد: دیدار در باران با چند سرو روان: شاید یک روز آن مقاله را پیدا کنم و روی وب بگذارم، .....  امروز در پارک شهر چهار تن از بچه ها ی گل روزگار سپیدی و زیبایی را دیدم، دو تن از آنها با چشمانی اشک آلود از زهر شیمیایی دشمن،با سینه هایی سوخته،  دیگری با دو پاو انگشتانی قطع شده و آن دیگری با سالها اسارت ، راستش خیلی خجالت کشیدم .......! بیشترین آثار زخمهای تن آنها، بر اثر بی مهری بود...... تاب نمی آورم.محمد.

نظرات 2 + ارسال نظر
مردی که شبیه هیچ کس نیست چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 07:29 ب.ظ http://dodle.blogsky.com

سلام دوست من زخمهای دل سنگین تر از تمامی زخمهای

دنیاست. زیبا بود.

اگه اجازه بدین این متنو ( و همیشه ) برای خودم داشته باشم تا بخونم

مرسی

قابل شما رو نداره. حتما شما بهترشو می گین !

مردی که شبیه هیچ کس نبود پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 09:43 ق.ظ http://dodle.blogsky.com

سلام

اگه اجازه بدی شما رو لینک کنم

متشکرم

منتظر شما هستم

سلام

از این ارتباط خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد