... راستی انسان بالاخره خواهد دانست که،جنگ مقدمه صلح، ویا صلح مقدمه جنگ است؟؟!! برخی از اندیشمندان سیاست، معتقدند که پس از هر جنگی، نوبت صلح فرا میرسد،و هر جنگی از حالت صلح می گذردو . . . این را گفتم تا فکرمان برود به سمت این مطلب که آ یا اصولا می شود از وقوع جنگها جلوگیری کرد یا نه ! امروزه بسیاری از مردمی که طعم تلخ جنگ را درک کرده اند، دنبال جلوگیری از وقوع جنگها ی جدید هستند. حال می خواهیم ببینیم، آیا تلاش آنان مثمر ثمر خواهد بود ؟؟ !محمد. منتظر نظراتتان هستم.
به نظر این حقیر جنگها برای بدست آوردن احیای حق است وغیر قابل اجتناب است.
البته اگر دفاع باشد ،احیای حق است. ولی شروع یک جنگ مثل کاری که صدام یا هیتلر کردند، کدام حق را احیا می کردند!!!؟ اصولا جنگ حتی برای احیای حق ، آخرین راه حل است. از هم پاشیدگی اجتماعی، از بین رفتن نیروهای مولد،از بین رفتن زیرساختهای اقتصادی، خسارتهای جبران ناپذیر روحی و روانی، و .... وقتی برای حق است که، دفاع تلقی شود، و در این صورت قابل تحمل و زیباست.چون در آخر کار ما چیزی داریم که به آن افتخا ر کنیم. اروز ملت عراق به چه چیزی افتخار می کنند؟!! یا آأمانها بعد از جنگ دوم تا بحال،چقدر تاوان شروع تجاوز را داده اند...... البته این نظر من است. تا نظر شما چه باشد!
به نظر من جنگ و صلح مفاهیم نسبیای هستن که در مقایسه با هم معنادار میشن. فرض کنیم دو جناح در یک دوره زمانی خاص، در حال جنگ با همدیگه هستن. صلح و مفاهمه کامل بین این دو جناح هیچوقت برقرار نیست و نخواهد شد. چون به هر حال این دو جناح با هم اختلافی داشتهن که مسبّب جنگ شده. حالا میخواد اختلاف ایدئولوژیک و اعتقادی باشه، یا بر اثر سودای کشورگشایی، یا اختلاف عشیرهای و قومی. به هر حال این اختلاف با جنگ حل نمیشه. فقط یکی از طرفین یا میبازه و یا بنا بر مصالحی تسلیم میشه. این نیست که اگر روزی جنگ مختومه اعلام بشه، یعنی این اختلاف حل شده. فقط آتش از زیر داره زبونه میکشه و شعله ی رویی مهار شده. پس اسم این دوره هم دورهی صلح نیست. صرفاً دورهاییه که جنگ فیزیکی متوقّف شده و دو طرف منتظر فرصت دیگهای هستن تا به عنوان دیگهای برای هم شاخ و شونه بکشن. به همین خاطر به نظر من همهی جنگها دنبالهی هم هستن و تا وقتی که انگیزهای اعم از مادی و معنوی برای ادامهی اون باشه، هر جناحی بنا بر اقتضا، یه اسمی رو ش میذاره و از جنگ در راه اون انگیزه دفاع میکنه.