هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

چنگوله !

...تقدیم به شهیدان،اصغر امینی،جمشید اصل دهقان(روح الله)،احمد گلزاری و....




...در شورشیرین و تنگه بیجار و آن منطقه،هر چه می زدند به در بسته می خوردند و کمی روحیه

بچه ها تحلیل رفته بود ،لذا شجاعیان،تصمیم گرفت تا با عزیز،ملاقات کرده و منطقه جدیدی را برای

کا ر شناسایی،در نظر بگیرند،برای همین وقتی به قرارگاه نجف رفت،متوجه شده بود که عزیز و دیگرفرماندهان،در جنوب و در حاشیه هورالهویزه،قرارگاه تاکتیکی زده اند و غلام،به صورت محرمانه بااحمد گلزاری،به سمت جنوب رفت و هنگام رفتن به محمد گفت: میرود تا منطقه جدید را ببیند واز

محمد خواست تا بچه ها متوجه نشوند،که آنها به سمت هور رفته اند...

صبح زود از شور شیرین در جبهه های میانی،حرکت و به سمت جنوب راه افتادند،شهید

احمد گلزاری، در عین سن کمی که داشت،قبلا در قرار گاه بود و منطقه هور را خوب می شناخت و برای همین باغلام شجاعیان،رفت تا عزیز را پیدا کنند،فردای آن روز غلام برگشت و به محمد گفت،عزیز در قرارگاه نبود و برای شناسایی منطقه رفته بود خط و نتوانسته بود برادر عزیز را ببیند،...

روز بعد غلام،محسن،عباس قریشی،به سمت جنوب راه افتادند،غلام عباس را برده بود تا اگر خودشان ماندند،عباس به شور شیرین برگردد و چون محل را بلد شده بود، محمد و بقیه بچه ها را به آنجا ببرد،غلام و احمدومحسن مانده بودند،ولی در بین راه در محل دیگری قرار شد تا محمد و بچه ها به دوکوهه بروند،...

جریان از این قرار بود که مقدمات عملیات خیبر انجام شده و آخرین اطلاعات و اخبار برای عملیات

تحلیل می شد و منطقه نقاط رهایی نیروها کاملا محرمانه بود و نمی خواستند بیشتر از یک

اتومبیل در منطقه تردد کند ،بچه ها به دو کوهه رسیدند و اول قرار شد نیروهای شناسایی در

بین گردانهای لشکر ۲۷ (محمد رسولالله)پخش بشوند که شهید همت به دلیل ترتیبی که برای

سرنشینان قایقها،در نظر گرفته بود ،اجازه نداد! وهمین باعث شد تا همه گردانها کامل شده و این نیروها مانده بودند که کجا بروند ؟؟؟

غلام هم نبود و در قرارگاه مانده و اجازه خروج به دلیل مسایل حفاظتی به او نمی دادند،....


از طرف دیگر،قبل از آمدن به دوکوهه،بچه ها متوجه شده بودند در منطقه چنگوله،تیپ های،

نبی اکرم ، امیرالمومنین و انصارالحسین،در حال شناسایی و قصد عملیات دارند ولی، برای

شرکت در عملیات بزرگتر که معمولا در جنوب انجام می شد،به دوکوهه رفته بودند،حال که آنها

را به گردانها راه نداده بودند،محمد بایستی کاری می کرد تا از پتانسیل نیروهای واحد خودشان

در یکی از این عملیات،استفاده می شد،ولذا با بچه ها صحبت کرد تا از ماندن در دوکوهه،منصرف

شوند تا زمان را برای شرکت در عملیات چنگوله(والفجر۵)،از ذست ندهند،بچه ها قبول کردند و

همان شب سوار اتومبیلها شدند و چون با تمام وسایلشان آمده بودند،باز همه را بار کردند و به

سمت مهران حرکت کردند...

به دلیل اینکه نیروهای واحد،همه مناطق را رفته و کاملا می شناختند،خیلی زود به چنگوله رسیدند و با هماهنگی با برادر ناصح،فرمانده تیپ نبی اکرم که اکثرا از نیروهای غرب و کرمانشاه استفاده میکردند،به گردان خیبر معرفی شدند،فرمانده گردان خیبربرادر روح الله که از همرزمان محسن و محمد و بهرام و بقیه بچه ها در محور قصرشیرین بود،با اشتیاق از آنها استقبال کرد،

بلافاصله همه با تجهیزات کامل آماده شرکت در عملیات شدند..............


شب قبل از عملیات بود،گردانها بر حسب عادت رزمندگان اسلام،باید با خدای خود راز ونیاز

می کردند تا با قدرت بیشتر به دشمن می زدند،شب مراسم دعا و راز و نیاز عجیبی حاکم شد

 سینه زنی،تا آخر شب ادامه داشت، بچه ها همدیگر را بغل می کردند و از هم حلالیت

می خواستند و .... گریه های از ته دل تا روستای چنگوله و مقر بچه ها ادامه پیدا کرده بود...

محمد هر چه سعی میکرد به عنوان کسی که از نظر سنی یکی دو سال از بقیه بزرگتر بود،تا

آنها را ساکت کند،موفق نمی شد،حنیف سر در گریبان عباس بخشی داشت و از او تقاضای

شفاعت می کرد و محسن سر در آغوش رضا و همینطور همه از هم حلالیت میطلبیدند و گریه

می کردند،اصلا نمی شد باور کرد اینها همان آدمهای خشن روزهای قبل بودند که با صلابت تا

چند قدمی و حتی تا دل دشمن می رفتند و بر می گشتند،مین گذاری می کردند و لحظه ای

در مقابل خصم،کم نمی آوردند....

بالاخره نیمه های شب همه آرام شدند واحساس سبکی  کرده برای نماز صبح آماده شدند،روز

بعد هم آخرین اقدامات لازم نظامی را برای عملیات والفجر ۵ انجام دادند،شب همه آماده و با

گردان خیبر تیپ نبی اکرم(ص) به سمت دشمن حرکت کردن و قرار بود ارتفاعات؛ تقی مرده:را مورد حمله قرار بدهند،راه طولانی و حدود۱۷ کیلومتر باید پیاده راه می رفتند وآنجا تازه عملیات شروع می شد،حرکت کردند و با هم در قسمت اول ستون گردان قرار گرفتند ،حالا غلام هم به نیروهایش

پیوسته بود و بعد از اینکه بچه ها وارد هور نشده بودند،غلام هم برای بودن در جمع نیروهایش،

به چنگوله آمده بود و این کار محمد را آسانتر می کرد......


ادامه دارد...


نظرات 21 + ارسال نظر
سهبا یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

همه عملیات و جانفشانی و ایثار بچه ها یک طرف ، توصیفتان از شب عملیات دل آدم را به لرزه می اندازد .... کاش هر کدام فقط یک بار ، و آن یکبار فقط چند دقیقه از آن زمانها را درک می کردیم ...
حیف از عمر آدمی که به بطالتی چنین می گذرد ...
خوشا به سعادتتان .

راستی سلام و سلام و سلام ! به تعداد سلامهای پرمهری که به من ابراز داشتید . ممنون از نوشته های قشنگ و نظرات ارزشمندتان برادر بزرگوارم .

سلام:
دنیایی از عشق،دریایی از لطافت،اقیانوسی از انسانیت مجسم،که وقتی
سوار قایق جان می شدی،دیگر زمان و مکان برایت حساب نمی شد...
نمی خواستی تمام شود،این سواری ابرها،این آسانی راه و لذت یافتن،
آن روزها برای من هم آرزوی مدام است.................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................

سوال یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 02:27 ب.ظ

سلام

اسلام مقید به اشخاص _ اسلامی فرد گرا است. میگویند اسلام امام خمینی.
به نظر میآید این نوع گویش هم مورد تائید شما هم نه باشد.
اما آقای مهین خاکی ما در خلاء زندگی نمی کنیم.در یک جامعه ای زندگی میکنیم که وضع موجودی دارد.
من نسبت به این وضع موجود اعتراض دارم.
حتما وب گردی انجام داده اید این اعتراض از جنبه های عقلی در حال خارج شدن است. یا به سمت مرزهای بی تفاوتی حرکت میکند.
اگر این مرزها محقق شود .بین آمریکا وخمینی هیچ فرقی وجود نخواهد داشت.(در بهترین حالتش)
حرف از اسلام میزنند.
اسلامی که ما در 25 ساله گذشته دیده ایم مارا اذیت کره،تا اینکه به ما سرویس بدهد. با چه دلیل عقلی ویا نقلی ما این را بپذیرم.
من وقتی الان بدردم نمی خورد.چه لزومی دارد به آخرتی فکر کنم که نمی دانم در کدام ناکجا آباد است؟
نسل من موش آزمایشگاهی یک سری انسان انقلابی است که اساسا حکومت-انقلاب-آزادی- امنیت-توسعه-اقتصاد-شغل و...
تعاریفش برایش مشخص نیست.چونکه نه تعریف معقول ارائه میدهد. نه الگو برداری از( تعاریف ونحوه اجراء) نمونه های آن در دنیا میکند.
واز طرفی شدید الحن قائل به متفاوت بودن هستند.
آقای مهین خاکی
این جا ایران است.این نوشته های یک جوان ایرانی است.
در دنیا امروزه کشورهای مسلمان زیادی وجود دارد . برای کشور هایشان نحوه های اداره ای قائل هستند.قابل مشاهده وبررسی است.
مهاتیر محمدی است.رجب اردغانی است.و...
چرا انقدر سر در گریبان فرو برده ایم.این مرزهای ایدئولوژیک بیچاره مان میکند. تاصباحی دیگر از پا درمان میآورد.
مگر من جوان نیستم؟ چه گناهی کرده ام که به نحوه دین داری این حاکمیت باید تن بدهم.
اصلا شما چرا به دین داری حاکمیت قبلی نه گفتید؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
....................................
ببخشید .سعی میکنم دیگر به حوزهای دینی نپردازم. اگرچه اعتقد شخصیم بر این است که نحوه اجراء حاکمیت وپافشاری اش در اداره حکومت هنجار های دیگر را دست کاری کرده است.
ما نیازمندیم برا بحث در فصل اجتماعی یک پایه ایجاد کنیم.لطفا برای شروع به این سوالات پاسخ دهید.
...............................................
در ۳۰ ساله گذشته
میزان طلاق چمقدار بوده است؟
میزان اعتیاد در کشور ما چمقدار است؟
نرخ بیکاری چمقدار است؟
نحوه محاسبه طلاق عاطفی را بیان کنید؟
................
تذکر شما را هم جدی میگیرم چشب.از اینکه پاسخ دادهاید تا به حال ممنونم

سلام:
از این نظر که من وامثال من در شرایط خودشون،چگونه کارشان را برای انقلاب و اسلام انجام داده اند،فکر می کنم ،ما درست (نسبی)کار کردیم
و شاهد مثال نسل من هم کوچه ها و پس کوچه های شهر هامان است !
ما مسئول اداره حکومت که نبودیم و نیستیم!
خیلی چیزها در دوران انقلاب گفته شد که شاید به ده درصد آنها هم نرسیده ایم و امید رسیدن هم نیست !درست !
شما را هم به عنوان جوان ایرانی قبول کرده ام(علی رغم گمنام بودنتان)
حوزه های دینی هم پیچیدگی مصنوعی دارد،این نوع نگرش آقایان به دین،
همان سر طاقچه گذاشتن مقدسات و نیاوردن آنها در متن جامعه است ،که
همیشه از آن ضربه خورده ایم !
گفتی مهاتیر محمد و ..کردی کبابم!آنها در شرایط استعماری قبل از آزادی،
به این نتیجه رسیدند که،با هم بودن و یکپارچگی،لازمه تحول است،امروز
ما تازه بودجه ها را ولایت به ولایت ،می بریم و مثل عصر حجر،تقسیم
می کنیم ،حال اگر نمایندگان و مسئولین آن استان از لابی بیشتری بهره
مند باشند،نانشان روغنی تر و اگر خدای نکرده مغضوب درگاه باشند،
فقیر تر ند !


در مورد اعتیاد و طلاق و بیکاری و... هم همین فرمول و چرخه معیوب
اعمال می شود و همه چیز در انحصار قرار گرفته،امروز هرکس به خود
حق می دهد در تمام امور نظر کار شناسانه !بدهد و این درد جامعه
ماست،شما اگر یک مطلب در مورد روانشناسی بنویسید،صد تا مدعی
بدون اطلاع از روانشناسی،پدیدار می شوند که در حوزه درس خوانده
و متخصص امر دیگری هستند،ولی در این مورد هم نظر دارند!یا اگر یک
مسئله فقهی بوجود بیاید،متخصصین انرژی اتمی هم باید در مورد آن نظر بدهند !!
مشکل این است که،هیچکس سر جای خودش نیست!من با اطلاعات
جامعه شناسانه مختصری که دارم،باید بروم گاو بچرانم!و گاو چران،
می آید برای مهندسی اجتماعی،نظر کاربردی می دهد!
عجیب نیست؟؟؟؟؟

ضمنا اگر اجازه بدهید،می خواهم فراخوان کنم که دوستان دیگر هم مشارکت کنند ،که مغز جمعی بهتر فردی کار میکند!!

علی نیک بخت یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 05:11 ب.ظ

روز های خیلی خوبی داشتید.
حیف و...

سلام:علی آقا:
کم پیدایی کامنتهای سوال،را می خونی؟
نظرت چیه ؟

دانیال دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 ساعت 09:15 ق.ظ

جناب آقای خاکی دنیای نت دنیا برخورد عقائد و تفکرات استگذشت آن دوران علامه گری که هر کسی بگوید من و حرف من ، پست خانم تنفس هم معادله دو مجهولی نبود ایشان نظرات خودشان را از دیدگاه روانشناسی کلاسیک مطرح کردند و ما هم قلیل دانسته هایمان را به عنوان روحانی و شخصی که با روحیات مردم سرو کار دارد بیان کردیم ، در وادی علم و فنّ اختلاف نظر امری بدیهی است و بارها گفته ام دو نیمه اگر چیزی بر هم اضافه نکنند هیچ وقت یک نمیشوند !
در باب مشکلات جامعه امروزی با شما موافقم اداره جامعه به دست اسلام صورت نمیگیرد ، اسلام در کتاب هاست و مسلمان زیر خاکست ، فی المثل در ایران اسلامی وقتی از ششصد کشاورز فقط چهار نفر زکات دهند ، معلوم است که فقر و فلاکت نهادینه و سیستماتیک میشود ، اگر غیر از این بود و همه شئون اسلامی آن طور که راهکارش بر من و ما روشن است اجرایی میشد ، این جوان ایرانی به جای این سوال از شما میپرسید با توجه به این که کشور جهان سومی هستیم و در تحریم کامل به سر میبریم چرا درصد فقر بک رقمی است ؟
این هنگام بود که حضرتعالی سرت را با افتخار بالا میگرفتی و میگفتی به دلیل مسلمان بودن خود ماست که هم خمس میدهیم هم زکات ، هم صدقه هم کفاره هم جزیه ...
میبینید اسلام به هر بهانه ای مترصد برقراری توازن افتصادی است ، در اسلام تورم وجود ندارد ، چرا که واحد پول اسلامی در هزار و چهارصد سال پیش مسکوکات طلا و نقره بنام دینار و درهم بوده است ، شما اگر با 5 دینار در هزار و چهارصد سال پیش یک شتر میتوانستید بخرید امروز هم با همان 5 دینار میتوانید یک شتر بخرید ، این معنای اقتصاد اسلامی است جناب خاکی ، در عوض ما چه کردیم ؟!
تمام فرهنگ و اسلام خود را ار آموزش و پرورش گرفته تا بانکداری و بیمه و کشاورزی و ...با قانون های وارداتی غرب عوض کرده و چون نتیجه نگرفتیم ، اسلام را مقصر جلوه میدهیم !!! چهار تا اسلام شناس هم که بخواهند اظهار نظر کنند و مشکلی را حل نمایند اینگونه برخورد میکنید؟
این را بدانید که حوزه علوم اسلامی منحصر در نماز وروزه نیست و با نیم نگاهی به ابواب فقهی میفهمید که به دلیل پویایی فقه جعفری است که اسلام در همه زمینه ها حتی هوافضا نظر مستقل خودش را میتواند تولید و بسط نماید ...
از تحمل کلامم کمال تشکر را دارم

سلام:
متشکرم که قابل دانسته و وارد این کلبه شدید،
نظر حضرتعالی را قبول دارم و اسلام اگر غیر از توصیف شما بود ،تا به حال
دوام نمی آورد،اسلام پویاست،فقه شیعی نیز پویایی را به اسلام داده،
تا اینجا که مشکلی نیست،
من اعتقاد دارم ،ما مسلمانان، به همان دلایلی که نمونه زکوه و خمسش را شما گفتید و دلایل زیاد دیگر،نیز دارد،از اسلام یک قشر خرافی،که هر جا که به نفعمان است ،قبول داریم و الباقی را حذف !!!می کنیم ،ساخته و مثل بت فقط همان را می پرستیم !...نتیجه اش همین می شود که امروز یک شیر بی یال و اشکم داریم،به نام جمهوری اسلامی !که در آن ربا،فقر،
تبعیض، ریاو... ،بطور واضح دیده می شود !!!

لذا من فکر می کنم با هم در این زمینه موافقیم !
در مورد حوزه ها نیز،منظور حقیر این است که به زور نمی شود در هر زمینه ای دخالت کرد و آمار داد،باید حوزه ها کار کنند تا به روز باشند،نه افراد،بلکه تمام بدنه حوزه !
در ضمن دوستی که در پست تنفس کامنت داشت،دیگران را از دخالت در
امر روانشناسی،یا دخالت در بحث،محروم و خود با علامه گری! به جای
تضارب اندیشه!مشغول کوبیدن اندیشه های موجود(که اکثرا غربی هم هستند)شدند ،بدون اینکه بطور عام اندیشه های اسلامی ما فراگیر
شده باشد، که البته تنفس هم جواب در خور دادند و نیازی به پرداختن دوباره من نیست.
باز هم از اینکه آمدید،و با من قهر !نیستید،سپاسگزارم !!!

سحر دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

سلام ..
باورتون میشه من اشکم در اومد ...؟
ممنونم ازتون ...ممنونم بخاطر این حس خوب ..حسی که مناگرچه درکش نکردم ولی میفهممش ...
خوشبحال شما واقعا ..

سلام:
تو رو خدا گریه نکن،من اصلا هدفم گریاندن، نیست،سحر جان،به
داشتن اون آدما تو مملکتت،تو دینت، تو عصر و زمانتو تو راهت،افتخار کن که اگر اشکت هم در اومد از روی شوق باشه و باعث شتاب بیشترت بشه،
همونطور که گفتی،حس خوبتو تقویت کن،منوببخش لطفا !!!!

سوال دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام
از اینکه هنوز پاسخگوی سوالاتم هستید خوشحالم
وتشکر میکنم.
...............................
من با ورود دیگران به بحث اساساً مشکلی ندارم ولی خواهش میکنم کل متن را دوستان مطالعه کنند. تا سوال تکراری بوجود نیاید.در ضمن (من وشما) در طی بحث پیش فرض هایی را مبنا قرار دادیم حتما به آنها توجه شود.اگر نقدی وجود دارد بیان کنند. خواهش میکنم از دوستانی که میخواهند ورود کنند.سطح بحث را مد نظر قرار دهند.
من با هیچ شخص حقیقی مشکل وعداوت ندارم.ودر بوته نقد همه را به عنوان یک مشارالیه به حساب میآورم.وبه دنبال مخالفت هم نیستم. قول میدهم سعی کنم تفاوت مخالفت با انتقاد را از نظرم دور نکنم.
در این حالت ما میتوانیم با هم(به صورت نوشتاری) صحبت کنیم.
...............................
آقای مهین خاکی
پیش فرض ها
شتابندگی تاریخ:
عمر انسان خرد ورز را در زمین 50 هزار سال است بر پایه متوسط 65 سال است،تقسیم کرد.بر این اساس از زمانی که انسان توانسته است،از ابزاری برای سلطه بر طبیعت استفاده کند و محیط خود را تغییر دهد وبگونه ای تمدن ساز شود.800 نسل زندگی کرده اند. از این 800 نسل،650 نسل آن غار نشین بو ده اند، یعنی تحول مهمی در پیرامون خود به وجود نیاورده اند.واز
مغز خود که ظرفیت دگرگون سازی محیط وانقلاب را دارد استفاده نکرده اند.اولین تحول بزرگ که امکان ثبت تجربه و انتقال آن را فراهم کرده است،کتاب واختراع خط است که 70 نسل را تاکنون به دنبال خود دارد.
شتاب تاریخ به نظر خیلی ها با صنعت چاپ آغاز شده.که متعلق به حدودا 7 نسل پیش است. از آن پس باید وجه غالب تحولات علمی- فرهنگی- صنعتی و اجتماعی جهان را در دورانی دانست که آخرین نسل 56 ساله دارد،زندگی میکند،این یعنی شتاب زدگی تاریخ در تحولات اجتماعی –سیاسی- فرهنگی و اقتصادی
پیش فرض دوم
تحت عنوان :فشردگی زمان ،مکان و فضا
اول_در هم آمیختگی زمان به کم دوامی عمرِ روش ها و نظر های رایج در حوزه ها گوناگون فکری و عملی
نکته:شتاب زمان فراموش نشود که باعث کوتاهی عمر کالا های صنعتی و یافته های علمی میشود.
دوم _ نزدیک شدن مکان ها در فضاهای مجازی و ارتباطی
بوجود آمدن ارتباط بین ماها سرنوشت های مشترک را پیش روی ما قرار میدهد(نسبی).
سوم _ کلاژهای جدید فرهنگی و اجتماعی را شکل میدهد.

پیش فرض سوم
با توجه به پیش شرط اول و دوم
کار کردهای ارتباطات و رسانه ها در هر مقیاس خرد وکلان به عنوان منابع جدید قدرت و پاد قدرت را در نظر میگیرم.
................................................
اگر لازم است بفر مایید رفرنس ها را ارائه دهم البته تا حدی دست کاری شده از جانب خودم است.
...............................................
تعدادی کشور در دنیا با محوریت اسلام با سبک های مختلف اداره میشوند
بعضی ها جمهوری – پادشاهی و...
ویک سری برخورد هایی با مردمانشان دارند .
انسان با اندک مطالعه به این آگاهی ها دست پیدا میکند.
..............................
من اعتقادم این است که ساختار موجود درکشور از ریشه مشکل دارد.
توهینی نمی کنم به حاکمین فعلی.بلکه توصیف میکنم شرایط موجود در جهان را
وحتی قائل به این هستم ما یک پایه بسیار خوب غلط داریم.
ونیاز مند اصلاح جدی در این امر هستیم.
اساساً انقلاب وتغییر برای ما کاری انجام نخواهد داد وبا آن مخالفم.
پس دو سوال زیر را در این جای بحث ارائه میدهم.
.......................................
نحوه برخورد 32 ساله حکومت با مردم به چه نحوه هایی بوده؟
ساختار فعلی تئوری چه حوزه فکری است؟ یا الگو برداری شده کجاست؟

سلام:
راستش، من زیاد ارتباط پیش فرضها با سوالات شما را نفهمیدم !
نحوه برخورد حکومت با مردم،را باید طی فرآیند زمان و شرایط آن تفکیک کرد
و یک نوع برخورد ،نبوده بلکه به نظر من،برخوردهای گاهی متفاوت، یا بهتر
بگویم متناقض ! را پشت سر گذاشته ایم،که مجال پرداختن،در این چند سطر نیست !
سوال دوم شما را هم نفهمیدم !!!آیا منظور شما از حوزه فکری چیست و
در مورد الگو برداری،لااقل در بدو شروع حکومت،اسلامی ایران،غیر از
دوران کوتاهی از تاریخ ما،الگویی نداشته ایم،ولی بعدها کم کم مثل آنهایی
شدیم که در اصول با آنها مخالف بودیم !!
ضمنا نظرات جناب دانیال را هم مطالعه بفرمایید.

دوست و برادر شما ! دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 ساعت 05:46 ب.ظ

احسنت به (سوال) و احسنت به شما محمد عزیز سعی میکنم من هم در این بحث شرکت کنم !

دوست و برادر،سلام:
متشکرم ...

دانیال سه‌شنبه 20 اردیبهشت 1390 ساعت 08:24 ب.ظ http://www.danyal.ir

جناب آقای خاکی مطمئنا حضرتعالی توقع ندارید که مخالفان راه و نگاهتان ، شما را خالصانه بستایند و تشویق کنند که اگر این کنند باید به سلامت روح ایشان شک کرد ،این است که سکوت من برای شکستن حرمت بزرگواری چون شما نبود بلکه پرتاب کدورتهایی ( فقط ایدئو لوژیک ) بود به ورطه ای سکوتی موقت !
قهر پرتاب کدورت هاست به ورطه سکوت موقت
در رابطه با پاسخی که دریافت کردم عارضم من گمان نمیکنم همه صعوبت و سنگینی مساله به نظام حاکم مربوط باشد ، چرا که تشکیل مدینه فاضله تنها در ظهور منجی و تشکیل حکومت صالحین شکل خواهد گرفت ، زین روی اگر نیم نگاهی به وضع دوران خلافت علی ع با آن عدالت مثال زدنیش هم که بیندازید ، میبینید که هم رشوه بوده ، هم اختلاس بوده ، هم هرج و مرج ، از این گذشته ریشه بسیاری از دلخوری های موجود به عملکرد شخصی و سلیقه ای من و شما و این و آن بر میگردد و نظام در آن بی تقصیر است به عنوان نمونه رئیس فلان بانکی که کارمندانش اختلاس میکنند ، معاون فلان اداره ای که حق شما را به طور سلیقه ای ناحق میکند و .... اینها در هر نظام و حکومت تعریف شده ای میتواند وجود داشته باشد اما سوال این است به بهانه وجود مشکلات ولو موجود آیا انصاف است به تنها حکومت شیعی مستقر در جهان به طور عام و جمهوری اسلامی به طور خاص حمله کرد ؟ آیا بهتر نیست با درک صحیح شرائط به خود مشکل حمله کنیم و نه به شخص و مکتب اسلامی که خودتان بیشترین تلاش ها را در حفظ و بقای آن داشته اید ؟ و بالاخره اینکه درخت آفت زده ای بنام جمهوری اسلامی ایران را باید سم پاشی کرد یا به کل تبر به ریشه آن زنیم ؟

سلام:
بی صبرانه منتظر شما برای حمله به مشکلات هستیم،لطف کنید دست
از کدورت بردارید،من دنبال ستوده شدن و ... نیستم !اینو باور کنید لطفا !

سهبا چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 01:59 ب.ظ

با گردباد خاموش درگیر شدم حسابی ! حیف که مراجعه بهش یه خورده سخته ! کاش کتاب بود اینها ...
ممنون جناب آقای خاکی . قلمتان بسیار گیراست .

سلام:
ممنونم،در ضمن گردباد خاموش را من ننوشتم،کتاب غیر قابل چاپی !
است نوشته خانم سهیلا توسلی.ولی با داستان واقعی !!!

دوست و برادر شما! چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام
محمد عزیز با استفاده از جمله (دانیال) سخنم را شروع میکنم که : " گذشت آن دوران علامه گری که هر کسی بگوید من و حرف من" و نیز با نوشته ای از شما که به عنوان پاسخ نوشته اید :" امروز هرکس به خود
حق می دهد در تمام امور نظر کار شناسانه !بدهد ".
فکر میکنم چند جمله پایین بتواند ریشه مشکلات این مرزو بوم را در طول سالیان اخیر نشان دهد :

""یکی بودن حکومت و مذهب این خصوصیات را دارد که الان شاهدش هستیم. حکومت مخالفان خود را به خاطر اهانت به مقدسات و شعایر مردم تعقیب می کند. در واقع چون مرز روشنی بین مقدسات اعتقادی و مبانی حکومتی نیست هر نوع فراروی و نافرمانی ای ممکن است توهین به مقدسات تلقی شود. در واقع چنین نظامی از این ((حاشیه امنیت)) بهره می برد که به محض نزدیک شدن مخالفان به خطوط قرمز آنان را ؛ همچون بزرگتری که با گزیدن لب کودک خاطی را منع می کند؛ عقب می نشاند. در غیر اینصورت آنها به دست ((آتش تعصب عوام)) سپرده می شوند. البته این وضع برای مخالفین چاره ای و راهی جز زیر پا گذاشتن این مقدسات که حاکمان آن را سپر خود کرده اند نمی گذارد.""
...می گویند کسی مشغول وصف نهنگ بود. دیگری گفت مگر نهنگ را می شناسی. گفت بله همچون شتر دو شاخ دارد. گفت دانستم که نهنگ را نمی شناسی اکنون می دانم که شتر را هم نمی شناسی.
متاسفانه کسانی که که مدعی برقراری نظامی بر پایه عدالت و مساوات و .... طبق موازین شرعی و دینی بودند در هیچ زمان حتی کوچکترین شناختی از ابتدایی ترین اصول مدیریت و برنامه ریزی نداشته و ندارند و نخواهند داشت !!!.شاید از این صحبت من پیشداوری استنباط شود ولی تاریخ و زمان سی ساله شاهد و گواه درستی این گفته است!.
دروغگویی ...شیادی...چاپلوسی...هزار رنگ شدن و بودن همه و همه سوغات یکی شدن حکومت و مذهب است ! وقتی حکومت برای ادامه حیات خود به هر شیوه ای متوسل میشود مردم نیز مانند حکومت شده و این دور باطل همچنان ادامه خواهد داشت. امام اول شیعیان میگوید مردم رفتارشان بیشتر شبیه حکمرانان است تا پدرانشان. و مگر مردم جز این چه کرده اند !.
محمد عزیز ((من اینطور استنباط میکنم که)) میگویی نگذاشتند تا اسلامی که امام خمینی میگفت اجرا شود وگرنه چه ها که نمیشد.یعنی میفرمایی دوباره زمام امور را بدهیم دست کسانی که بقول خودشان ادامه دهنده راه امام خمینی هستند تا باز هم سی سال دیگر برسیم به همین نقطه ای که الان هستیم !.جوانی هزاران جوان دیگر را مثل خودمان بکنیم نردبان ترقی یک مشت دزد و شیاد دیگر؟!.مطمئنا تو هم راضی نیستی دوباره تاریخ سی ساله تکرار شود.من هم مثل تو عزیزترین دوستم یا دوستانم را در طول این سالها از دست داده ام.اما هرگز دوباره به این فکر نخواهم کرد که این حضرات و امثالهم بتوانند حتی قدمی در راه عزت و شرف و آبادانی این مرز و بوم بردارند.این حضرات بخوبی نشان دادند در پس آن چهره بعضا موجه فقط و فقط به منافع و قدرت چشم دوخته اند. دوستمان(دانیال) میگوید تحریمها اثری نداشته و فقر یک رقمی است !!!! جالب است این تحریمها فقط به نفع دلالان و کسانیست که با فشار بر روی مردم به ثروتهای نجومی رسیده اند حالا شما از قدر و منزلت تحریم میگویید. من که ندیدم ولی ظاهرا شما هر روز با رفتن به مغازه بقالی و نانوایی و سوپری و میوه فروشی و غیره هر روز این آقایان که بواسطه اعمالشان مردم ساده دل بایستی هر جنسی را چندین برابر نرخش تهیه کنند میبینید و حذش را میبرید.در این سی ساله ما فقط ایشان را در پس شیشه تلوزیون نظاره گر بوده ایم.ظاهرا ایشان طعامشان مائده ست که همیشه در دسترس نیستند!.واقعا اینهمه فشار از تحریمهای مختلف را بر گرده این مردم ساده دل نمیبینید!؟.
از ندادن خمس و زکات و ...نوشته ای . اینهمه ثروت و باد آورده نفت در این سالها چه شد که با دادن بقیه چیزها بشود؟در ضمن میفرمایی اینهمه فقر بخاطر ندادن خمس و زکات چهار تا کشاوز گرفتار و زحمتکش است!؟کاشکی از زحمات زیاد حاجی بازاری هایی که با دادن خمس و زکاتشان و گرفتن استفتا جهت غارت هر چه بیشتر مردم ساده دل هم مینوشتی! مشکل اینست که هر کسی میخواهد غارتگر باشد خود را اسلام معرفی میکند تا مجوزشش دانگش را بنام خودش زده باشد!.دوست عزیز دیگر شیاد مارکش بودن جواب نمیدهد.بایستی کار را به کننده اش داد نه به مدعی اش!.از بس در پای منبر وعاظ از دست پینه بسته امام علی شنیدیم و تناقضش را با دست نرم و لطیف واعظ دیدیم و لمس کردیم بشتر شیادی را لمس کردیم.البته پول و ثروت چیزی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت! و من به آقایان حق میدهم!. هر کسی می آید و از دین تعبیر و تعریفی میکند تا به خواسته خودش برسد.در این بین هزینه گران و فشار سخت زندگی فقط بر دوش مردم ساده دل است و بس.محمد عزیز اگر ادامه صحبت من باعث ناراحتی شما شده باشد معذرت میخواهم و دیگر ادامه نخواهم داد.موفقیت و سلامتی ات را خواهانم.تا بعد...

سلام:
نه به این تندی!ولی بسیاری از نوشته های شما را قبول دارم،ما با
دوستمان دانیال هنوز وارد بحث مصداقها و نقایص و مشکلات نشده ایم،
شاید ایشان هم انتقاداتی داشته باشند،فعلا ایشان در کدورت قبلی بامن سیر میکنند،و حق هم دارند،
به نظر من هر کسی میتواند منتقد باشد،البته به شرط داشتن اطلاعات صحیح از موضوع مورد نقد...

سوال چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 06:24 ب.ظ

سلام
این سوالم مستقیماْ از جناب دانیال است. ودیگر دوستان.
آقای مهین خاکی ببخشید.
یک سوال ظریف در ذهنم هست که مشابه‌اش را زیاد -در بیانات و نظرات- دیده‌ام؛ ولی این یکی، تفاوت دارد.
بگذارید از این طرف بپرسم. اگر پیامبر اسلام در ایران یا روم مبعوث می‌شد و نه در جزیره العرب، آیا باز هم دست به تشکیل حکومت می‌زد؟
بدون این‌که نظر قطعی تخصصی داشته باشم، و برحسب دانسته‌های محدودم -شخصا- مطمئن هستم که اگر پیامبر در جزیره العرب دست به تشکیل حکومت نمی‌زد، امروز چیزی از پیام او در دستان کسی باقی نبود. طوری که حتی اگر از دست دشمنان سرسخت داخل عربستانش -قریش و یهود- جان به در می‌برد و زنده می‌ماند، مسلما صدای قابل شنیدنی از آن شبه جزیره به ایران و روم باستان نمی‌رسید. چه رسد به جهان امروز. یعنی اگر پیامبر اسلام،‌ شیوه‌ای که عیسی در روم پیش گرفت را در حجاز اجرا می‌کرد، دعوتش در نطفه خفه شده بود و چه بسا در خود جزیره العرب هم دوامی نمی‌یافت چه رسد به نقاط و قرون دیگر. چنانچه -بلاتشبیه- بنده و شما همین‌جوری نمی‌رویم ببینیم در فلان کشور بیابانی دور افتاده -آن هم هزار سال پیش- چه کسی چه چیزی گفته است!
پس می‌دانیم که برای ایشان و دعوتش -که اصلی اساسی و تعطیل بردار نیست- تشکیل حکومت یک ابزار برای تبلیغ رسالت -در بازه‌ی بلند مدت چندین قرنی- محسوب بوده و البته ابزاری برای بقای مومنانش.
پس تردیدی نداریم که حکومت برای او نوعی ابزار بوده (کف مطالبات!).

سوال بنده این است آقا دانیال:
که آیا حکومت، به غیر از این‌که برای انجام رسالت ایشان ابزار بوده و ایشان یحتمل ناگزیر از تشکیل حکومت بوده، آیا بیش‌ از این هم بوده؟ یعنی آیا این تشکیل حکومت -مثل نماز- جزو متن دین و واجبات آن بوده است و یا ابزار تبلیغ دین؟
آیا تشکیل حکومت، مستقل از این جنبه‌ی ابزار تبلیغی/دفاعی بودنش، برای ایشان موضوعیت داشته یا نه؟ واجب شرعی بوده یا نه؟
پاسخ به این سوال، بسیار اساسی و تعیین کننده است.
بعد از پاسخ به این سوال به فقه جعفری میپردازیم. علی الخصوص نظریه اسلام در حوزه هوا وفضا...

دانیال چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 08:29 ب.ظ http://www.danyal.ir

بحث از حکومت اسلامی به طور عام و ولایت فقیه به طور خاص یک بحث تخصصی و علمی است و کارکردهای آن اگر به زبان عوام بخواهد صورت گیرد ، سر از تطبیق و مقایسه نظام های لائیک ، لیبرال ، و ... چه چه با جمهوری اسلامی است ، در رابطه با سوال دوست بزرگوار عارضم که حکومت ابزار دین نبوده و نیست یلکه مقصد و هدف غائی از ظهور اسلام تشکیل حکومت صالحین و مدینه فاضله و پایان به سیطره استکبار بوده و هست ، با این حساب طبیعی است که طبق فحوای این مقصد و آیه شریفه برای خدا قیام کنید حتی به صورت مثنی و فرادی تشکیل حکومت و بعد آن حفظ آن در مسیر صحیح مثل نماز و روزه از واجبات هر مسلمان می باشد و هم بین اینکه تشکیل حکومت اسلامی موضوعیت داشته باشد و هم واجب شرعی باشد منافاتی وجود ندارد ، درست مثل پیروزی در عملیات های دفاع مقدس که هم جهاد واجب شرعی بوده و هم پیروزی موضوعیت داشته است و بالاخره آزاد سازی یا پیشروی منطقه ای هدف عمیلیات بوده است !
در رابطه با کلامتان پیرامون چرایی ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان هم میگویم : اگر اسلام در هر نقطه ای از زمین شکل میگرفت ، جای این سوال برای حضرت عالی باز بود ، ضمن این که در همان ناحیه روم ادیان توحیدی بزرگی شکل گرفتند که الان از اسلام هم از لحاظ کمی و عددی جلوتر هستند ، بلی با کلامتان موافقم چرا که خود رسول اکرم ص فرمود اگر اسلام به غیر از جایی از حجاز ظهور میکرد ، عرب به دلیل تعصب کورکورانه خود ایمان نمی آورد ولی من و شما که به حقیقت تعصب نداریم ، داریم ؟!

دانیال چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 08:49 ب.ظ http://www.danyal.ir

بنده کوچکتر از آنم که با بزرگی چون آقای خاکی معادله قهر و اشتی مطرح کنم ، طبیعی است که اختلاف نظرهایی وجود دارد ولی در دلم خدا میداند که عزیزترینم جناب محمد میهن خاکی است ... از کامنت برادر عزیز با نام دوست شروع میکنم که با کدام شکل منطقی ، ریشه مشکلات و اداره جامعه را نتیجه یکی بودن مذهب و حکومت دانسته اند ، دقت داشته باشید زبان من در نقد حاکمیت موجود از زبان شمایان بلندتر نباشد، کوتاهتر نیست ، برخوردهای سلیقه ای ، سانسور حقیقت ، گرانی و تورم ، بیکاری و فقر همه همه نتیجه عملکرد غلط عده ای با نام مسئول در این جامعه پدید آمدند و سوغات مریخیان برای کشور نیستند ، ولی اگر یک بار دیگر به صحبت های دوستمان نگاهی بیندازیم میبینیم که با طرح مصادیقی که میشناسند و حتما هم وجود خارجی دارند ، به سرعت نفی حکومت دینی را نتیجه گرفته اند ، بدیهی است با این دوست بزرگوار که اصل نظام اسلامی را نفی میکنند ، نمیشود صحبت از جایگاه خمس و زکات و .. کرد ، پس تنها به این نکته اشاره میکنم که اقتصاد اسلامی بر پایه شخص ( حتی رهبری ) یا دولت خاصی شکل نمیگیرد و مستقل است ، به عبارت دیگر اگر حضرتعالی کارکردهای خمس و زکات و محل خرج آنها را مطالعه فرمایید ، به یک رقم نجومی میرسید که نه در دست ولی فقیه هست و نه در دست دولت ، بلکه توسط ثروتمندان به فقها و مراجع عظام تقلید پرداخت میشود که به طور مستقل از دولت صرف اداره جامعه مسلمانان شود همچنانکه نه در این سی سال در یکهزار سال گذشته از زمان شیخ طوسی تا بحال این علماء بودند که محل تکیه و آرامش مردم قرار داشته اند و بحث از آن مطمئنا مجال مفصلی می طلبد ....

دانیال چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 08:57 ب.ظ http://www.danyal.ir

در خاتمه تاکید میکنم مواضع زیر را جهت حفظ کیفیت بحث روشن کنید و به سوالات زیر پاسخ دهید :
اولا با درک دلخوری ها و گلایه ها آیا به جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها نظام شیعی در جهان ، لبیک میگویید و پایبند هستید ، در نظر داشته باشید پرسش فوق فراتر از تعیین مصداق و شخص و گله از این و آن است ....
سوال بعد اینکه به عنوان یک منتقد ، از معایب و کم کاری ها گفتید و شنیدیم ، آیا میتوانید یک عملکرد مثبت از نظام اسلامی مثال بزنید که جز در سایه این حکومت این اتفاق میمون نمی افتاد ؟
و بالاخره سوال سوم این که به نظر دوستان ، نماز و روزه تنها بر مسلمانان واجب است یا بر همه مردم اعم از یهودی و مسیحی و بودایی و برهمایی نیز واجب است ، پاسخ به این سوال نیز در باب نظریه ولی فقیه و حکومت صالحین ، کارکرد خاص خود را دارد ...
آقای خاکی دوستت داریم یک دنیا !!!!!!!

سلام:
ما بیشتر......

سهبا چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

سلام . شبتان خوش .
علیرغم اینکه هیچگاه در مورد مسائل شخصی دیگران اجازه دخالت به خودم نمی دهم ، اما جناب مهین خاکی بزرگوار ، به خاطر علاقه و احترام فوق العاده ای که به جنابعالی و این فضای مجازی متعلق به شما دارم ، نمی توانم نظرم را اعلام نکنم . راستش از اینکه در چنین فضایی که به امری خاص می پردازد ،‌ بحثهایی مطرح شود که بیشتر از اینکه اختلاف سلیقه ها را مطرح کند ،‌ تفاوتهای عقیدتی را پررنگ می نماید خوشحال نیستم . قبل از اینکه شما فراخوان بدهید و دوست گرامی گمنامتان سئوالاتی را از شما می پرسیدند ،‌حتی به خودم اجازه خواندن نظرات ایشان و پاسخ شما را هم نمی دادم . اما حالا که بحث به چندین نفر کشیده شده و راستش با توجه به ابعاد گسترده بحثهایی که در آن مطرح شده ،‌به نظرم می آید این فضا برای چنین بحثهایی مناسب نباشد . حداقل برای امثال من که به این خانه به خاطر یک سری ارزشهای خاص می آیند وجهه خوشایندی ندارد . احساس می کنم اینگونه صحبتها فضای مناسبتری را می طلبد . بخصوص که دوستان محترم در پشت نامهای پنهان می آیند و این باعث می شود حس ناخوشایندی را به ما القا کند که هدف نهایی از این بحثها را خدشه دار می نماید . حداقل اگر مثل شما و آقای دهقانیان با نام و موضع مشخص و قاطعی تشریف بیاورند ،‌باز شرایط فرق می کند . اما اینگونه من بسیار به ادامه بحثها بدبینم متاسفانه . من شرمنده ام از اینکه اینقدر صریح نظرم را اعلام کردم ،‌اما از ایجاد هر گونه شرایطی که باعث کوچکترین بی حرمتی به شما یا دیگران و ایجاد جنجال در چنین فضای محترمی پیش آید اصلا خشنود نخواهم بود و مطمئنا دوستان دیگر که خواننده های همیشگی شما هستند هم اینگونه می اندیشند .
باز هم عذرخواهم بزرگوار . شبتان خوش .

سلام:
من خودم از این مباحث زیاد، دل خوشی ندارم و به دلایل خاصی ! در کنار
باشم بهتر است.از سوی دیگر خواهر عزیزم؛فضای مجازی بهترین جا برای
بیان آزادانه است،چه در باب سیاست،یا اجتماعیات،و عشقیات و ....!
گهگاه وبلاگهایی از جنس دوستان من ،از جمله شما پیدا می شود،که باحال
هستند و آدم لذت میبرد و چیزی یاد می گیرد .باید بگویم که خیلی گشته ام تا شمایان را پیدا کرده ام.
حالا اگر شما،مخصوصا شما را اذ یت می کند،چشم کامنت ها را خصوصی میکنیم،شما بیشتر از اینها حق دارید و خودم را ملتزم به رعایت می دانم.

س پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://eisila.parsiblog.com

سلام بزرگوار
به قول خانم سهبا کاش کتاب داشتیم و هر گاه، می خواستیم می خواندیم .عالی است. باید بماند و جاودانه شود.

کاش می شد بحثتان را همراهی می کردیم و ما هم سوال می پرسیدیم ولی به دلیل عدم تکمیل اطلاعات فقه و سیاسی و اقتصادی لاجرم سکوت باید! و حظ بردن از گفت و گویی صمیمی و مستدل!

از پرسش گر گرامی هم متشکرم که جای خوبی را برای دریافت ایده ، برگزیده است. چه کسانی بهتر از حاضران و شاهدان شهود؟!

سلام:
ممنونم از لطف بی نهایت شما.
ولی دوستان من نظر دیگری دارند که برایم بسیار مهم است،شاید باز هم
میسر نباشد تا این بحث ها ادامه یابد !

س پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 07:12 ب.ظ

بله تا همین جا هم خوب است از هر رهروی ، نشانه ای !

سلام:
همراهی شما مر دلگرم می کند...

سهبا پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

سلام . شما در نهایت اختیار دارید و اینکه حق را به من و ما می دهید نشانه لطف و بزرگواریتان است .
از نظر محبتتان نسبت به ورق پاره های مجازیم نیز بسیار شرمنده ام و البته همیشه قدوم شما را بر دیده می نهم .
باز هم سپاسگزارم و اگر باعث شدم بحثهایتان نیمه کاره رها شود از دوستان گرامیتان عذرخواهی می نمایم .
وقتتان خوش .

سلام:
من در طول زندگی خودم همیشه گروهی کار کردم و همیشه هم نتیجه درست نگرفته ام ! ولی تا آخر گروه را ترجیح می دهم،وشما عضو این گروه
و نظرتان درست است.این را بدون تعارف کلیشه ای مرسوم گفتم.

تنفس پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 09:26 ب.ظ

سلام
از بحث دوستان استفاده بردیم وبهره مند شدیم ! اما در رابطه با ادامه بحث به این شکل بهتر است که در مسائل چه سیاسی و چه اجتماعی و... باید از کسی که در آن زمینه اطلاعات کافی دارد سئوال نمود یا اینکه اقلا آن فرد در موضع مخالفی قرار داشته باشد و گرنه که عده ای از هم سئوال کنند و همگی با هم یک نظر را داشته باشند به نتیجه ای نخواهد رسید !
سهبای عزیز هم نگران نباشید ! اگر حفظ حرمتها و احترام رعایت شود که الحمدالله همه ی عزیزان مودی آداب هستند و اهل فضل دیگر نگرانی وجود ندارد !
الان هم با ورود جناب دهقانیان بحث تخصصی تر شده و همگی استفاده خواهیم کرد !

سلام:
من به نظر سهبا احترام می گذارم،که این سیاست ،نیست و شاید در
برخی زمینه ها دشمنی هم باشد !من نظرم این است که آدما مشخص
باشند بهتر است.
فعلا تا روشن شدن تصمیم دوستان برای ادامه بحث به شکل منطقی تر
صبر می کنم،

تنفس پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 11:59 ب.ظ

دشمنی ...؟؟؟!!!!
خب می توانید بفرمایید خودشان را معرفی کنند ! مشکلی ندارد !بهرحال به قول فرمایش خودتان جوانان ابهاماتشان را کجا بر طرف کنند .این همیشه صحبت خودتان بوده است !!!

سلام:
باید دید افراد برای روشن شدن حقایق،چقدر هزینه می پردازند؟!!
آیا حاضرند با مشکلات رو در رو بشوند ؟آیا به قول شما،خودشان را
معرفی می کنند،؟ آیا.....
صبر می کنیم تا موقعیت گویشها با هم یکسان شود !

دوست و برادر شما! شنبه 24 اردیبهشت 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

سلام
محمد عزیز از اینکه اجازه میدهی چند سطری را در وبلاگت قلمی کرده و حقیر را تحمل میکنی ممنونم.
میگویند امام علی فریادش را در درون چاه میزده.چاه امروز برای ما فضای مجازی وب است و بس چرا که آزادی است ولی آزادی پس از ابراز تفکر نه ! . دوستان محترم ..محمد عزیز اگر پایش را کمی از زمین بلند کند میتوانید مرا زیر پایش ببینید احتیاجی به معرفی نیست !.
...نمیدانم چرا همیشه بزرگوارانی که خود را نماینده خدا وسپس دین خدا میدانند همیشه و همیشه نگاهشان از بالا به پایین است؟!.همیشه خود را خواص!! و بقیه را عوام و عامی و وووو هزار جور از این تعابیر میدانند.
اگر هم خواص باشند فقط و فقط در رشته خود خواص اند نه جای دیگر و نه رشته دیگر . بقول محمد عزیز "گاو چران، می آید برای مهندسی اجتماعی،نظر کاربردی می دهد". مصادیقی که بنده حقیر گفته ام هر چند مصادیق یک عامی !بی خبر بوده ولی هر چه بوده حقیقت و واقعیت بوده ولی گفتار شما نشان از نوعی تفکر مبتنی بر بالانشینی و دید از بالا بوده متاسفانه.....من با یک تئوری و تصور( از شمای نوعی) در این سی سال مواجه بوده ام همیشه گفته اید چنین و چنان میکنید.گفته اید دشمنان نمیگذارند.میگویید خواست خدا اینچنین مقدر فرموده.میفرمایید مقصر شیطان است.در این سی سال یا خدا یا تقدیر یا شیطان مقصر بوده دست آخر هم عوام !!!.نمیدانم جایگاه (شمای نوعی) پس کجاست. تا کی باید در پس مقصرین خیالی خویش پنهان باشید؟.چرا از قبول اینهمه زیانکاری و هزینه های گزاف که به همین مردم عامی تحمیل کرده اید طفره میروید.اگر کسی خدا و شیطان و تقدیر را قبول نداشته باشد آنوقت جوابتان چه خواهد بود؟!!.
دانیال گرامی میفرمایید زبانتان در نقد از حاکمیت چه بسا بلند تر از من و مانند من باشد.این دلیل خوبی نیست!! چرا که شما میگویید آی مردم بیایید سی سال دیگر با توجه به دیدی که (شما)دارید طبق روش (شما) دین را پیاده نماییم! دست آخر هم اگر نشد باز هم سی سال دیگر !.میفرمایید درآمد حاصل از کسب وجوه زکات و خمس رقمی نجومی ست و دست ولی فقیه خب مگر درآمد نفت در این سی سال دست فقیه نبوده؟
اینکه بدتر شد! پس کجاست پاسخگویی به نحوه خرج کردن اینهمه وجوه نجومی؟!مگر بایستی خواص فقط جواب بگیرند؟خواص نبایستی جواب پس بدهند؟!در ضمن خواصی که شما میفرمایید کوچکترین اطلاعی نسبت به معادلات اقتصادی و معادلات سیاسی ندارند! تنها تخصص شان در حزه مدیریت بر نحوه اجرای علوم دینی میباشد.ولی متاسفانه با دخالت نابجای خود در هر اموری آشفته بازاری درست کرده اند که هیچکس را یارای حل کردنش نیست.حالا هم که درمانده شده اند مدام پای خدا و شیطان و تقدیر و گناه عوام را وسط میکشند.یعنی از میان اینهمه گناه حتی یک مورد گناه هم متوجه آقایان نبوده نیست و نخواهد بود!.از اینهمه تنها به قاضی رفتن و راضی برگشتن خسته نشده اید؟.شما میتوانید با بکار بردن واژه تکراری عوام مرا پس بزنید و ادامه دهید ولی آیا با ادامه تصورات شما مسئله ای حل خواهد شد؟. جواب مختصری هم به سئوالهای دانیال گرامی میدهم 1 – من هیچوقت به کلمات و واژه هایی که توسط عده ای به بازی گرفته شوند اعتنایی ندارم نه هرج ومرج طلبم نه مطلق انگار هر گاه حکام امروزی این کشور یک درصد از حرفهایشان را در مورد خودشان اجرا کردند من آنوقت نظر خواهم داد 2 – تنها عملکرد این حکومت داشتن حجاب بانوان است 3- هر چند در مورد نحوه اجرای نماز و روزه و دیگر مسائل مشابه حتی بین مسلمین اختلاف وجود دارد! ولی با توجه به عمکرد حکومت ایران و نحوه انتظار جنابعالی من ترجیح میدهم در یادداشت بعدی به این مقوله بپردازم!. فعلا تا بعد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد