مردان دادگستری با دقت مشغول کار خود بودند، آنها با ....که عنوان رییس کل دادگاههای کرج را به عهده داشت، جلسهای داشتند.
مردی که بارزی نام داشت، گفت: «حاج آقا چرا پروندهای که من حکمش رو داده بودم، امضا نکردین؟»
.... که مشغول خواندن مطلبی بود، سر را بلند کرد، عینکش را جابجا نمود و مؤدبانه گفت: «بهتر بود قبل از اینکه من امضاش میکردم، میرفت دیوان عالی کشور، کمی ابهام توش بود.»
بارزی با تأسف هوای دهانش را خارج کرد و گفت: «این که خیلی زمان میبره.»
- میدونم، ولی چون شکایت مربوط به یکی از ارگانهای دولتیه، نظر دیوان عالی رو هم بدونیم بد نیست. البته نه اینکه حکم شما مشکل داشته باشه، میخوام فردا حرف و حدیثی توش نباشه.
همه کسانی که آنجا حضور داشتند، حرفی زدند و راهکاری نشان دادند. یکی دیگر از قضات گفت: «حاج آقا از دارالتأدیبتون چه خبر؟!»
.... خیلی خوشش نیامد، لبخند تلخی زد و گفت: «اون جا به خوبی اداره میشه، در ضمن دارالتأدیب نیس، یه مؤسسه ثبتشدهس که کار بازگردوندن جوانان و نوجوانان بزهکار به شکلی صحیح به جامعه رو خوب انجام میده. اون جا یه محیط فرهنگی و اجتماعی.»
مرد پوزخندی زد. بسیاری از کسانی که خصومتی با.... داشتند، سعی میکردند با اینگونه حرفها او را بچزانند! اما او مردی باتجربه و باهوش بود و میدانست کجا باید عصبانی شود و کجا آرامشش را حفظ کند.
جلسه آنها بسیار طولانی شد و تمام مدت از قانون و حکم و اعدام و ابد و اینجور چیزها حرف زدند. بسیار خستهکننده و فرسایشی، طوری که میشد خستگی را در چشمان و خمیازههای پی در پی مردان به وضوح دید.
.... که میدید بازده جلسه کم شده، گفت: «آقایون پانزده دقیقه تنفس.»
همه خوشحال شدند و منتظر پذیرایی. ضمن اینکه چای میخوردند با یکدیگر گپ هم میزدند. آنها مثل مردان معمولی شده بودند، و اگر کسی وارد آن جمع میشد و به حرفهای خاله زنکیشان گوش میداد به سختی میتوانست باور کند اینان کسانی هستند که تا دقایقی قبل در مورد مسائل مهم قضایی صحبت میکردند.
مردی که به نظر میرسید حرفهای آن جمع راضیاش نمیکند، رو به.... گفت: «آقای ....شنیدم مخالف منصوب شدن رییس قوه قضائیه بودین؟»
.... نفس عمیقی کشید.
- بله.
- فکر نمیکنید خطرناکه در مورد این مسئله اینقدر علنی حرف میزنید؟
- مرد لبخندی زد.
- حق با شماست، ولی مراقب باشین کله پاتون نکنن که خیلیها از له شدن شما لذت خواهند برد.
..... لبخندی زد.
- میدونم، شغل ما ایجاب میکنه دشمنای زیادی داشته باشیم، ولی دلیل نمیشه حق و حقوق ملت رو بهش یادآوری نکنیم
به تازگی .... حرفهای تندی در مورد رییس وقت قوه قضائیه میزد که به مزاج خیلیها سازگار نبود، اما او با جسارت حرفهایش را میگفت و واهمهای از سقوط کاری نداشت.
مردانی که حرفهای او را میشنیدند، برخی تأیید میکردند و برخی بیتفاوت سری تکان میدادند، . اما کسانی هم بودند که دندان قروچهای میکردند و با نگاه تندشان به سایرین میفهماندند بد خوابی برای .... دیدهاند.
ادامه دارد